اما بشنوید از پدر خانواده!
اونم یه آدم تحصیلکرده ست که چه در اجتماع و چه در فامیل هم از نظر اخلاقی وشخصیتی و چه از نظر علمی بسیار چهره محبوبیه!!!!! یه آدمه آرومه همیشه خندونه ریلکسسسسسسسسس!!!!
پدر یه شخصیتیه که تو زندگی،اول خودش براش مهمه! تا همین5/1-1 سال قبل،پدر خانواده به لحاظ نفوذ شدیدی که مادر خانواده روش داشت و به علاوه خونسردی و خودشیفتگی(یا بهتره بگم علاقه به خود و سلامتی وحفظ آرامش اعصاب شدیدش) بشدت تحت تاثیر مادره بود و هرچی اون از دختره میگفت رو بی بروبرگرد قبول میکرد و باهاش همصدایی و همدستی میکرد....چه زجرها که به دختر بیچاره ندادند این 2نفر!!!چه محرومیت های عاطفی،روحی،روانی،اجتماعی و....................براش ایجاد نکردن!چه شکنجه های روحی که نشد که نمونه هاش خیلی هم زیاده!!!
...دختره 15سالش بود که با جمع کردن پول تو جیبی های اندکی که میگرفت خودش برای روز تولدش (که هیچگاه نه جشنی براش برگزار شد و نه هدیه ای!) برای خودش یه اسپری خیلی خوشبو خرید که!! گاهی که از اون استفاده میکرد(چون ذاتا عاشق تمیزی،مرتب بودن،شیک پوشی،معطر بودن و......بود) مورد شدیدترین غضب ها و تلخترین کلمات و...از سوی خانواده مهربون!!! و پدر روشنفکرش! قرار میگرفت! که کمترین و نرمالترینش این بود:تو میخوای واسه کی عطر بزنی؟راننده تاکسی؟ و دخترک بیچاره که میخواست به خانواده مهربونش!!!توضیح بده که ای اسپری است و عطر نیست و رایحه ماندگار یا تند یا زننده ای ندارد و دوام بویش کوتاه مدت است،یک مرتبه در نهایت معصومیت از عبارت:" به خدا این زود بوش میره!باور کنید که تا سر خیابان(که مسافت بسیار طولانی هم بود) بویی ندارد استفاده کرد!!!! و همین شد بهانه ای برای مسخره کردن و خندیدن به دختر با تکرار این جمله در سالهای متوالی از سوی پدر و مادر مهربانش!!!!!!
سلام
ببخش که این سوالو میپرسم.شایدم نباید بپرسم.ولی کنجکاو شدم که بدونم که این آقا و خانم پدر و مادر واقعی شما هستن؟میدونم که میتونید به سوال من جواب ندید و من هم اصلا ناراحت نمیشم.در هر حال حتما بهت سر میزنم و آرزو میکنم خوشبخت باشی.
آره عزیزم
پدر و مادر واقعی ام هستن...
چطوری خانومی ؟
فقط اومدم که ببینی هستم و منتظر نوشتنت.
ممنونم عزیزم از دلگرمیت...
فک نمی کنم این حرفها واقعیت داشته باشه . احساس می کنم بیشتر می خوای جلب توجه کنی و دنبال ترحمی .
نمیدونم...
هر جور راحتی فکر کن...
سلام پریا خوبی ؟ میگم بازم بنویس اینطوری سبک میشی میبوسمت
سلام عزیزم
ممنون...آره خودم هم همین تصمیم رو دارم....
اومدم به امید بقیش.نبود!بازم میام. ؛)
دارم سعی میکنم بنویسم
کجاییییییییییییییییییییییییی دختر ؟
حالم بد میشه وقتی می خوام بنویسم!
واقعاً عجیبه...
من هم منتظرم...
هر کس می شنوه همین رو میگه!
چرا این کارها رو میکنن دلیلشو نمیدونی ؟
ببخشید که فضولی میکنم ولی تو خواهر و برادر دیگه ای هم داری با اونا هم همین رفتارو میکنن؟
فکر کنم قانع کننده ترین دلیلش به زندگی گذشته اش بر می گرده!
آره دارم! نه همیشه کی گفت کاش تو(من) کرده بودی و من فقط بچه دومم رو داشتم ولی الان همون بچه با وجودی که مامان کف پاش رو هم می بوسه براش دتره هم خرد نمیکنه و فقط و فقط دستش می اندازه!
من تمامه داستانهایی رو که نوشتی خوندم و منتظر بقیه داستان زندگیت هستم پریا جان
دارم با خودم کلنجار میرم که بنویسم.
خیلی غصه خوردم.معذرت می خوام اینو می گم ولی شاید مادرتون سلامت روان کامل نداشته؟
یا به دنیا اومدن شما رو مسبب اتفاقی تو زندگیش می دونه و اینجوری انتقام می گیره؟(آخه من اینجوریشو دیدم)
بهرحال بهت سر می زنم و برات آرزوی روزهای خوب دارم.
مسلما طبیعی نیست! یعنی اصلا طبیعی نیست!!!! متاسفم که اینو میگم!
دیگه نمینویسی؟
چرا...
الهی بمیرم عزیزم